۱۳۸۷ مرداد ۱۴, دوشنبه

سكس با زهرا

سلام به همه بچه هاي خوب اويزون اميدوارم حاال همتون خوب باشه قبل از اين كه داستانم رو بگم يه كم خودمو براتون توصيف ميكنم من ابي 18 سال سن دارم و پسري نسبتا خوش تيپ هستم. ماجرا از اونجايي شروش ميشه كه من براي مداواي پسر خالم به همراهشون رفتيم يزد چند روزي كه اونجا بوديم خيلي تنها بودم ودوست داشتم زودتر كارامون تموم بشه وبرگرديم خونه يه روز كه حوصلم سر رفته بود خواستم برم تلفن كارتي زنگ بزنم خونه از هتل كه اومدم بيرون ديدم يه اتبوس جلو هتل پارك كرده وچند تا هلوي خوش گل ازش پياده شد جلوتر كه رفتم فهميدم از همشهرياي خودمون هستن (من بندري هستم ) تلفن زدن رو بيخيال شدم و نشستم به سر كله زدن باهاشون خيلي زود با هم پسر خاله شديم بعد گفتن كه دارن از مشهد ميان وبراي نماز انجا واستادن باهم رفتيم روي صند ليهايي كه همون نزديكيها بود نشستيم يه دوربين داشتن كه همشون با هاش يه عكس يادگاري با من گرفتن يكيشون كه اسمش زهرا بود و خوشگل تر از همه هم بود بد جوري منو ديد ميزد منم منم خيلي ازش خوشم اومده بود نمي دونم كه چطور شد كه همه خداحافظي كردن ورفتن ولي زهرا جون هنو كنار من نشسته بود يه خورده با هم از خودمون گفتيم بعد اونم شماره تلفن خونشون رو به من داد بد با عجله رفت طرف اتبوس و رفتن بعد چند روز ما هم برگشتيم خونه يه روز از تو مغازه شماره زهرا رو گرفتم ولي خودش گوشي رو بر نداشت واسه همين منم ديگه بي خيا ل شدم يه 2 ماهي گذشت منم تقريبا هم هچيز رو فراموش كرده بودم يه روز جلو مغازه با جند تا از دوستام داشتم حرف ميزديم كه ديدم يه دختر به من خيره شده و ميخنده منم كه يه خورده فكر كردم تازه يادم اومد همون دختري بود كه يزد با هم اشنا شده بوديم راستش خيلي تعجب كردم چون به من گفته بود كه خونمون بندر عباسه ولي ما ميناب زندگي ميكرديم بد اومد طرف من منم تعارف كردم رفتيم تو مغازه گفت خيلي نامردي چرا بهم زنگ نزدي منم كه هنوز داشتم گيج ميزدم گفتم بي خيال حالا كه با هم هستيم بعد شماره موبايلم رو كه تازه گرفته بودم بهش دادم از اون روز به بعد تقريبا هر روز يه سر به من ميزد ولي ما هننو با هم رابطه جنسي نداشتيم يه روز زهرا به من زنگ زد و گفت امشب من نتنهام دوست دارم بياي خونه ما منم قبول كردم بعد موضوع رو با يكي از دوستام كه اسمش محمد بود گفتم و قرار شد كه محمد منو ببره تا خونه زهرا و دوباره بياد دنبالم حدود ساعت6 بعد از ظهر بود كه مغازه رو تعطيل كردم و رفتم خونه محمد بعدش با هم رفتيم به ادرسي كه زهرا جون بهم داده بود ولي وقتي رسيديم اونجا هيچ كس منتظر م نبود اخه قرار بود زهرا با خواهرش بيان لب جاده و منتظر م بمونن راستي يادم رفت بگم كه زهرا جريان منو به خواهرش گفته بود و وقتي منم ازش سوال كردم گفت ما خواهرهاي نا تني هم هستيم وبا هم خيلي راحت هستيم خلاصه وقتي ديديم كسي نبود برگشتيم سمت خونه خيلي ناراحت بودم از اون طرف هم محمد با خنده هاش منو بيشتر عصبا ني ميكرد و ميگفت درست حسابي كير خوردي سر كاري بود نه .منم كه از شدت ناراحتي حرفي براي گفتن نداشتم با تكون دادن سر حرفاي محمد رو تعيد ميكردم تو دلم داشتم زهرا رو نفرين ميكردم كه يهو موبايلم زنگ خورد زهرا بود داد ميزد كه چرا دير كردي خيلي زود برگشتيم به موقييت ذكر شده زهرا رو با خواهرش ديدم محمد رفت كنارشون منو پياده كرد و گفت وقتي كارم تموم شد بهش زنگ بزنم تا بياد دنبالم بد گازشو گرفت ورفت اولش ميترسيدم ولي وقتي قيافيه زهرارو ميديدم بد جوري حشري ميشدم و تو دلم ميگفتم ترس كيلويي چنده وقتي رسيديم خونه منو راهنمايي كردن داخل يه اتاق كه اتاق زهرا بود خواهر زهرا هم كه متعحل بود رفت واسه شام يه چيزي رديف كنه منو زهرا هم كه تنها بوديم داشتيم كم كم توحس ميرفتيم زهرا با يه بلوز كه خيلي تنگ بود و سينه هاي نازش مثه دوتا ليمو ازش زده بود بيرون و باعث ميشد من بيشتر حشري بشم شامو كه خورديم صداي در شد شوهر خواهر زهرا بود زهرا در اتاقش رو قفل كرد خواهرش هم رفت پيش شوهرش تا شك نكنه زهرا لباسش رو در اورد و من اون موقع بود كه اندام زيباي زهرا رو كه مث يه هوري بهشتي بود رو جلو چشام ميديدم هيچ فكر نميكردم كه اندامش اين قدر قشنگ باشه اومد كنارم نشست منم فرصت رو قنيمت شمردم و يه لب طولاني ازش گرفتم كمر منو گرفته بود و محكم فشار ميداد بعد از اين كه يه خورده لب از هم گرفتيم دكمه هاي پيرهن منو باز كرد منم بلوزشو در اوردم و لخت شديم رفتم سراغ سينه هاش نكشو به دهن گرفتم و يه گاز كوچولو گرفتم كم كم رفتم سراغ گردن و گوشاش ديگه صداش در اومده بود و داشت ناله ميكرد كه باعث ميشد يه جوري به من بفهمونه كارم رو ادامه بدم بهد رفتم سراغ كوسش شرتشو در اوردم كوسش خيس خيس بود معلو م بود يه بار ارضاء شده زبونم رو گذاشتم رو چوچولش و حسابي تابش دادم بد بلند شدم يه نگاهي بهش كردم خودش فهميد كه ديگه نوبت اونه كه واسه من ساك بزنه كيرمو به دهن گرفت و با ولع تمام ميخورد خيلي حرفه اي بود منم حسابي داشتم كيف ميكردم بعد يه چند دقيقه اي به پشت خوابوندمش روي تخت ولي اون برگشت و گفت از جلو بزن اول تعجب كردم فكر كردم كه داره شوخي ميكنه ولي اون دوباره خيلي جدي حرفش رو تكرار كرد بهش گفتم ديوونه تو دختري ميدوني اگه اين كار رو بكنم چي ميشه گفت اهميتي نداره از اين به بعد ما دوتا ديگه مال هميم ولي من قبول نكردم راستش يه جورايي دوسش داشتم و نمي خواستم اذيت بشه خلاصه با كلي حرف رازيش كردم كه از عقب بكنمش ولي قلش گفت اول بايد لاي پاش بذارم يه ربع ساعت كيرمو كه حسابي شق كرده بود لاي پاش چرخوندم كه يه يهو يه جيقي زد و ولو شد فهميدم كه يه بار ديگه اورگاسم شده كيرمو گذاشتم دم سوراخ كونش يه كم كه فشار دادم دادش در اومد بعد رفت يه كرم اورد كه كيرمو باهاش چرب كنم يه خورده به كونش هم ماليدم بعد بهش گفتم اولش درد داره اگه تحمل كني چند دقيقه بعد دردش قطع ميشه اونم قبول كرد بعد با يه فشار كيرمو تا دسته جا كردم كه يه جيغ بلند زد كه اگه در دهنشو نگرفته بودم همه همسايه ها هم با خبر ميشدن چند دقيقه اي كيرم رو بي حركت تو كونش نگه داشتم تا عضله اش باز شد بعد يواش يواش شروع كردم تلنبه زدن كونش خيلي داغ بود حسابي توحس بودم كه ناگهان حس كردم جريان قوي فشار اب وجودم رو فرا گرفت بهش گفتم ابم داره مياد گفت خاليش كن تو كونم قبل از اين كه حرفش تموم بشه اب من خالي شد تو كونش و يه ناله اي كرد و گفت دارم ميسوزم ابت چقدر داغه بعد روي هم ولو شديم و خوابمون برد اوميد وارم از داستانم خوشتون اومده باشه

۱ نظر:

b گفت...

سلام اگه کسی هست بکنمش پارش کنم جرش بدم دلش کیر بخواد دوست داشته باشه بهترین سکس عمرش رو داشته باشه بهش حال بدم هیچ وقت فراموش نکنه واسش بدنش رو بخورم کسش رو بخورم با سینه هاش بازی کنم اگه کسی دنبال کسی هست که بهش حال بدم ارضاش کنم به اوج شهوت برسونمش دنبال ی ادم قابل اعتماد باشه من هستم خوزستان فرقی نمیکنه طرف حسابم کجای باشه دخترا تهران با معرفتن به اونا حال حسابی میدم که کسش فوران کنه از اب کس سکس تمام عیار09393956387